روزهای بهاری و تابستانی 94 که گذشت
سلام به دردونه ی خودم بعد روزها تاخیر مامان در وبلاگت و خیلی خیلی معذرت میخام که انقد دیر اومدم فدای چشمات بشم توی این مدت راستش بیشتر تنبلی بود توجیح نکنم اما خب ماه رمضون و پرانرزی بودن تو که روز به روز هم بیشتر میشه مامان واقعا خسته میشه کمتر سراغ نوشتن اومد گلبرگم اما قول که سعی کنم تکرار نشه و اما روزهایی که گذشت رو نمیتونم خلاصه کنم توی یه مطلب اما سعی میکنم برات تا جایی که در توانم هست برات بنویسم و اما در 39 و 40 ماهگی پسمل خوشگل من که توی خرداد ماه و تیر ماه بود با بازیهای روزانه توی خونه با همدیگه و کتاب خودندن که جدیدا خیلی خیلی زیاد دوست داری مدام میخای که برات بخونیم و کتاب جدید تقاضا میکنی که این خیلی من و بابا رو خوشحال ...
نویسنده :
مینا حسینی
16:13